شعر و درد دل

شدی همپای من در کوچه های سرد و یخ بسته *** تو همچون کوهسار ارام و من همچون نسیمی از وزش خسته

شعر و درد دل

شدی همپای من در کوچه های سرد و یخ بسته *** تو همچون کوهسار ارام و من همچون نسیمی از وزش خسته

منتظر

 
 . . .
 
و در آن وانفسا

دل من باز گرفت

منتظر بود همش

تا بگیرد باران

اسمانش تاریک

صد دریغ از شبنم
 
انتظار در انتظار
 
تا درگذشت آن منتظر
 
حال چند روزیست 
 
آسمان می بارد
 
ابرها شد پرپر
 
و هوا شد روشن
 
و در این خوش نفسا صد دریغ از منتظر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد