شعر و درد دل

شدی همپای من در کوچه های سرد و یخ بسته *** تو همچون کوهسار ارام و من همچون نسیمی از وزش خسته

شعر و درد دل

شدی همپای من در کوچه های سرد و یخ بسته *** تو همچون کوهسار ارام و من همچون نسیمی از وزش خسته

ابهام

            

 

 

         در شهری شلوغ

مردم از بی عاطفگی

یکی میگه تو خوبی

یکی میگه دوستت دارم

ولی

همه در ابهامی عمیق فرو رفته اند

و یا

این منم که غرق توهمم

کسی چه می داند

شاید روزی رها گردم

ویا برای نجات خویش تلاشی کنم

به هر حال

باید کاری کرد . شوری داد

سعی و کوششی برای تنیدن پیله

و یا جویدن پسله برای پرواز

نمی دانم چطور برای خود شرح دهم

احساس کرم قبل از تنیدن

و یا احساس پرواز قبل از پریدن

ولی احساس خوبی ست

 شوری دگر دارد

و تولدی دوباره

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد